نبض زندگی ماعلینبض زندگی ماعلی، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

علی فرشته کوچک خانه ما

بدون عنوان

پسر گلم میدونم که خیلی وقته تنبلی کردمو وبلاگتو اپ نکردم اما اگه من بخوام همه چیزو بنویسم  از حوصله خوندن خارج میشه اینقدر شیرین زبونیات زیاده که من یادم میره بنویسم وقتی یه چیزی میگی و من و بابا از ذوقمون میخندیم تو اصلا خوشت نمیاد و ناراحت میشی فکر میکنی ما به تو میخندیم اما خنده ما از ذوقمونه قربونت برم چند روزی بردمت مهد اما اصلا دوست نداشتی و با مشورت تصمیم گرفتیم نبریمت راستشو بگم دلمم نیومد ببرمت جایی که دوست نداری خب واجب که نبود کاملا اعداد رو میشناسی و مینویسی البته ناگفته نماند که من یادت ندادم و خودت یاد گرفتی فقط میپرسیدی و من جواب میدادم سئوالاتت در مورد خدا و شیطان هم خیلی زیاده یه بار ازم پرسیدی شیطون چه شکلیه؟هم...
23 آبان 1392

علی بی دندون شد

مامانی الان که دارم اینا رو مینویسم صبح روز جمعه ١ مرداده دو روزی هست که اومدیم شیراز و امروز برمیگردیم گفتم که دندونت شل شده بود با بابایی تصمیم گرفتیم همینجا ببریمت دندونپزشکی که دیروز ظهر بعد از خرید بردیمت کلینیک نزدیک خونه مامان جون اول که اصلا راضی نمیشدی اما بعد از این که بابا برات عروسک پاتریک رو خرید راضی شدی اما توی دندونپزشکی زدی زیر قولت! و گریه کردی البته خانوم دکتره خیلی با حوصله و خوش اخلاق بود و تو رو تحمل کرد وقتی از دندونت عکس گرفت گفت دندون نیش بر اثر ضربه از داخل لثه شکسته و از ریشه جدا شده و اگه نکشیمش دندون اصلی رو بر اثر عفونت خراب میکنه و با کلی گریه تو دندونت کشیده شد بابا حسابی ترسیده بود و رنگش پریده بود من سعی...
1 شهريور 1392
1